از دستدادن شغل، پایان یک رابطه یا تشخیص بیماری مزمن همگی میتواند منجر به علائم افسردگی خفیف مانند احساس غم و اندوه بیش از اندازه شود.
گاهی اوقات احساس غم و اندوه بخشی از روند زندگی طبیعی است؛ اما هنگامی که این احساسات بیش از دو هفته طول بکشد و باعث ناامیدی در شما شود ممکن است وضعیت جدی مانند افسردگی را تجربه کنید.
همچنین بر احساس، فکر و عمل فرد اثر میگذارد و ممکن است باعث مسائل مهم جسمی و عاطفی شود همچنین میتواند در هر سنی اتفاق بیفتد.
افسردگی معمولاً در دوران نوجوانی یا بزرگسالی شروع میشود و بر اساس انجمن روان پزشکی آمریکا زنان را تقریباً دو برابر بیشتر از مردان تحت تأثیر قرار میدهد.
همچنین افسردگی میتواند با سایر بیماریها مانند سرطان، بیماریهای قلبی و دیابت یا پرکاری تیروئید همراه باشد.
افرادی که سابقه خانوادگی و سوء مصرف مواد یا عوارض جانبی داروها را دارند میتوانند باعث افسردگی شوند.
غم و اندوه ناشی ازدستدادن یک عزیز میتواند طبیعی باشد و افسردگی به شمار نمیاید مگر اینکه این اندوه بیش از اندازه و چند ماه طول بکشد و در عملکرد شما اختلال ایجاد کند.
در ادامه این مطلب به علائم افسردگی خفیف با کلینیک تخصصی روزمهر همراه باشید.
افسردگی چیست؟
افسردگی یک اختلال روانی شایع و جدی است که بر احساس، تفکر و رفتار فرد تأثیر میگذارد. این میتواند باعث احساس مداوم غم، ناامیدی، گناه و ازدستدادن علاقه به فعالیتهایی شود که قبلاً لذت بخش بودهاند.
همچنین میتواند در عملکرد روزانه فرد، مانند کار، مدرسه و روابط، اختلال ایجاد کند. افسردگی نشانه نقص شخصیت یا ضعف نمیباشد.
برای کسب اطلاعات بیشتر به افسردگی چیست؟ مراجعه فرمایید.
این یک بیماری قابل درمان است که میتوان آن را با دارو، رواندرمانی یا هر دو کنترل کرد.
افسردگی انواع مختلفی دارد، مانند اختلال افسردگی اساسی، اختلال دوقطبی و اختلال افسردگی مکرر برای کسب اطلاعات بیشتر به انواع افسردگی مراجعه کنید.
علائم افسردگی خفیف
علائم افسردگی خفیف نشانههای نوعی افسردگی است که شدت کمتری نسبت به افسردگی اساسی دارد، اما همچنان در عملکرد و رفاه روزانه شما اختلال ایجاد میکند.
در این جا به 10 مورد از علائم افسردگی خفیف اشاره میکنیم:
1. تحریک پذیری یا عصبانیت
یکی از علائم رایج افسردگی تحریک پذیری یا عصبانیت است که بسیاری از افراد آن را تجربه میکنند. این میتواند زمانی اتفاق بیفتد که نسبت به موقعیت خود احساس ناامیدی، ناامیدی یا درماندگی کنید.
همچنین ممکن است در کنترل خلق و خوی خود مشکل داشته باشید و دیگران یا خودتان را مورد انتقاد قرار دهید.
این میتواند افسردگی شما را بدتر کند و بر روابط و زندگی روزمره شما تأثیر بگذارد.
انواع مختلفی از خشم وجود دارد که میتواند با افسردگی همراه باشد که عبارتند از:
- تحریک پذیری: ممکن است به راحتی از چیزهای کوچک آزار یا اذیت شوید یا تحمل کمی برای استرس داشته باشید. ممکن است به دیگران ضربه بزنید یا نسبت به خودتان بی تاب باشید.
- خصومت: ممکن است نسبت به دیگران احساس خشم یا کینه داشته باشید و آن را به روشهای پرخاشگرانه یا منفعلانه – پرخاشگرانه ابراز کنید. همچنین ممکن است افکار یا باورهای منفی در مورد خود یا دنیا داشته باشید.
- حملات خشم: ممکن است انفجارهای ناگهانی و شدیدی از عصبانیت را تجربه کنید که متناسب با موقعیت نیست. ممکن است پس از آن احساس خجالت، شرم یا گناه کنید
همچنین ممکن است احساس کنید که مورد سوء تفاهم یا عدم حمایت دیگران قرار گرفتهاید. اگر فکر میکنید مشکلات افسردگی و عصبانیت دارید، مهم است که به دنبال کمک حرفهای باشید.
2. احساس گناه و نا امیدی
احساس گناه و ناامیدی دو احساس پیچیده هستند که میتوانند ارتباط نزدیکی با هم داشته باشند.
احساس گناه و مسئولیت یا پشیمانی برای کاری است که فرد انجام داده یا انجام نداده است.
افراد ممکن است به دلایل مختلفی احساس گناه و ناامیدی را با هم تجربه کنند. بهعنوانمثال، شخصی که در محل کار خود مرتکب اشتباه شده است ممکن است نسبت به عواقب اعمال خود احساس گناه و ناامیدی کند.
کسی که یکی از عزیزان خود را از دست داده است ممکن است به دلیل اینکه نتوانسته کاری بیشتری برای جلوگیری از مرگ خود انجام دهد احساس گناه کند و از آینده خود بدون او ناامید شود.
احساس گناه و ناامیدی میتواند بر سلامت روحی و جسمی فرد تأثیر منفی بگذارد. آنها میتوانند منجر به اضطراب، افسردگی و انزوای اجتماعی شوند.
آنها همچنین میتوانند تمرکز روی کار یا مدرسه و حفظ روابط را دشوار کنند.اگر احساس گناه و ناامیدی دارید، مهم است که به دنبال کمک حرفهای باشید.
3. بیزاری از خود
بیزاری از خود یکی از علائم خفیف شایع افسردگی است. با احساس شدید بیزاری یا انزجار نسبت به خود مشخص میشود.
افرادی که از خود نفرت دارند ممکن است افکار و باورهای منفی درباره خود داشته باشند، مانند “من بی ارزش هستم” یا “من دوست داشتنی نیستم”.
آنها همچنین ممکن است به انتقاد از خود بپردازند و خود را پایین بیاورند.
دلایل متعددی وجود دارد که چرا افراد مبتلا به افسردگی ممکن است از خود نفرت داشته باشند.
یک احتمال این است که افسردگی میتواند منجر به تغییراتی در مغز شود که مثبت اندیشی در مورد خود را دشوارتر میکند.
احتمال دیگر این است که افراد مبتلا به افسردگی بیشتر احتمال دارد که رویدادهای منفی زندگی را تجربه کنند، مانند ازدستدادن شغل یا مشکلات روابط که میتواند منجر به احساس بی ارزشی و بی کفایتی شود.
تنفر از خود میتواند تأثیر قابل توجهی بر زندگی افراد داشته باشد.
این میتواند حفظ روابط، کار مولد و لذت بردن از زندگی را دشوار کند. همچنین میتواند منجر به سایر مشکلات سلامت روان مانند اضطراب و سوء مصرف مواد شود.
4.عدم علاقه به فعالیتهایی که زمانی از آنها لذت میبرید.
افسردگی میتواند لذت بردن از فعالیتهایی را که قبلاً برایتان لذتبخش بود، دشوار کند، مانند سرگرمیها، گذراندن وقت با عزیزان یا بیرون رفتن.
یک احتمال این است که افسردگی میتواند منجر به تغییراتی در مغز شود که تجربه لذت را دشوارتر میکند.
احتمال دیگر این است که افراد مبتلا به افسردگی ممکن است انگیزه کمتری برای انجام کارها داشته باشند؛ زیرا احساس ناامیدی یا بی انگیزگی میکنند.
افسردگی میتواند تأثیر قابل توجهی بر زندگی فرد داشته باشد. این میتواند حفظ روابط، کار و لذت از زندگی را دشوار کند.
همچنین میتواند منجر به سایر مشکلات سلامت روان مانند اضطراب و سوء مصرف مواد شود.
5. مشکل در تمرکز در محل کار
مشکل در تمرکز در محل کار یکی از علائم رایج افسردگی است. این میتواند توسط تعدادی از عوامل ایجاد شود، از جمله:
- کاهش انگیزه: افسردگی میتواند انگیزه مناسب برای انجام هر کاری از جمله کار را دشوار کند.
- افکار و باورهای منفی:افراد افسرده اغلب افکار و باورهای منفی در مورد خود، تواناییهای خود و دنیای اطراف خود دارند. این افکار میتوانند تمرکز روی کار را دشوار کنند.
- کاهش انرژی:افسردگی همچنین میتواند باعث خستگی و کمبود انرژی شود که میتواند تمرکز را دشوار کند.
- علائم فیزیکی:برخی از علائم فیزیکی افسردگی مانند سردرد، معده درد و درد عضلانی نیز میتواند تمرکز را دشوار کند.
6. عدم انگیزه
فقدان انگیزه در افسردگی به یک علامت رایج اشاره دارد که در آن افراد مبتلا به افسردگی به سختی میتوانند انرژی یا انگیزه برای شرکت در فعالیتهایی را پیدا کنند.
این میتواند به صورت فقدان علاقه یا اشتیاق عمومی به زندگی، کاهش یا کاهش حس هدف و احساس ناتوانی در جمع آوری انگیزه برای درگیر شدن در کارهای روزانه یا پیگیری اهداف شخصی ظاهر شود.
عوامل متعددی در این عدم انگیزه در افسردگی نقش دارند.
عدم تعادل عصبی شیمیایی در مغز، به ویژه شامل سروتونین و دوپامین، ممکن است سیستم پاداش و انگیزه مغز را مختل کند و منجر به کاهش توانایی تجربه لذت یا انگیزه شود.
الگوهای تفکر منفی، مانند احساس ناامیدی یا اعتماد به نفس پایین، میتوانند انگیزه را بیشتر کاهش دهند.
رویدادهای استرسزا یا آسیبزای زندگی، مانند ازدستدادن، سوء استفاده، بیماری یا مشکلات مالی که منابع مقابلهای فرد را تحت تأثیر قرار میدهند و احساس درماندگی و ناامیدی را برمیانگیزند.
فقدان حمایت اجتماعی، ارتباط، و بازخورد که میتواند باعث شود فرد احساس تنهایی، درک نادرست و قدردانی نکرده باشد.
توجه به این نکته مهم است که فقدان انگیزه میتواند از نظر شدت و تأثیر از فردی به فرد دیگر متفاوت باشد.
این میتواند از احساس بی انگیزگی در زمینههای خاصی از زندگی تا تجربه ازدستدادن عمیق علاقه و انگیزه در حوزههای مختلف باشد.
درک این علامت بخش مهمی از مدیریت افسردگی و تلاش برای بهبودی است.
جستجوی کمکهای حرفهای، مانند درمان یا مشاوره، میتواند حمایت و راهنمایی ارزشمندی را در جهت یابی به این جنبه از افسردگی ارائه دهد.
7. بی علاقگی ناگهانی به معاشرت
بیعلاقگی ناگهانی به معاشرت در افسردگی یک علامت رایج است که میتواند توسط عوامل مختلفی ایجاد شود، از جمله:
- تغییرات در مغز: افسردگی میتواند تغییراتی در مغز ایجاد کند که احساس لذت و لذت بردن از فعالیتهای اجتماعی را دشوار میکند.
- افکار و باورهای منفی: افراد افسرده اغلب افکار و باورهای منفی در مورد خود، تواناییهای خود و دنیای اطراف خود دارند. این افکار میتوانند در موقعیتهای اجتماعی احساس ناراحتی و خودآگاهی در آنها ایجاد کنند.
- ترس از طرد شدن یا قضاوت شدن: افراد افسرده ممکن است در موقعیتهای اجتماعی نیز ترس از طرد شدن یا قضاوت داشته باشند. این میتواند آنها را به طور کامل از موقعیتهای اجتماعی دور کند.
- کمبود انرژی: افسردگی همچنین میتواند باعث خستگی و کمبود انرژی شود که میتواند اجتماعی شدن را دشوار کند.
بی علاقگی ناگهانی به معاشرت میتواند یک علامت بسیار دشوار برای کنار آمدن با آن باشد.
میتواند باعث شود که شما احساس انزوا و تنهایی کنید. همچنین میتواند حفظ روابط و دوستیها را دشوار کند.
با این حال، کارهایی وجود دارد که میتوانید برای مدیریت این علامت به خودتان کمک کنید.
8. خواب آلودگی
خواب آلودگی در افسردگی به احساس فراگیر خواب آلودگی بیش از حد اشاره دارد که اغلب در طول روز تجربه میشود.
این یکی از علائم افسردگی است که میتواند بر سطوح انرژی کلی و توانایی فرد برای بیدار ماندن و هوشیاری تأثیر بگذارد.
در اینجا برخی از جنبههای کلیدی خواب آلودگی در افسردگی اشاره میکنیم:
- خواب آلودگی بیش از حد در طول روز: افراد مبتلا به افسردگی اغلب گزارش میدهند که در طول روز احساس خواب آلودگی بیش از حد دارند.
حتی پس از داشتن مقدار طبیعی خواب در شب. این خوابآلودگی بیش از حد میتواند در عملکرد و بهرهوری روزانه اختلال ایجاد کند.
- مشکل بیدار ماندن: افرادی که در افسردگی دچار خواب آلودگی میشوند، ممکن است بدون توجه به فعالیتهایی که در آن انجام میدهند، بیدار بمانند و هوشیار بمانند.
این میتواند منجر به کاهش تمرکز، مشکل در تمرکز، و کاهش عملکرد در کارهای کاری یا شخصی شود.
- خستگی و کمبود انرژی: خواب آلودگی در افسردگی اغلب با احساس خستگی کلی و سطوح پایین انرژی همراه است. این احساس خستگی میتواند دائمی و مداوم باشد و شرکت در فعالیتها یا یافتن انگیزه برای انجام کارهای روزانه را دشوار کند.
- الگوهای خواب آشفته: افسردگی میتواند الگوی خواب فرد را مختل کند و منجر به خواب بیش از حد یا خواب پراکنده و بی قرار شود. این اختلال میتواند به خواب آلودگی در طول روز کمک کند.
- تأثیر بر زندگی روزمره: خواب آلودگی در افسردگی میتواند تأثیر قابل توجهی بر زندگی روزمره افراد داشته باشد و بر توانایی کار، مطالعه، شرکت در فعالیتهای اجتماعی و انجام مسئولیتهای روزانه تأثیر بگذارد.
توجه به این نکته مهم است که در حالی که خوابآلودگی یکی از علائم رایج افسردگی است، همه افراد مبتلا به افسردگی آن را تجربه نمیکنند.
اگر خوابآلود یا علائم دیگری از افسردگی را تجربه میکنید، توصیه میشود برای ارزیابی مناسب و مدیریت مناسب از یک متخصص سلامت روان کمک بگیرید.
9. خستگی در طول روز
خستگی در طول روز در افسردگی به احساس خستگی یا فرسودگی شدیدی اشاره دارد که در طول روز، حتی پس از دورههای استراحت یا خواب، ادامه مییابد.
این یک علامت رایج است که توسط افراد مبتلا به افسردگی تجربه میشود و میتواند به طور قابل توجهی بر عملکرد روزانه و کیفیت زندگی آنها تأثیر بگذارد.
در اینجا برخی از جنبههای مهم خستگی در طول روز در افسردگی اشاره میکنیم:
- خستگی مداوم: افراد مبتلا به افسردگی اغلب گزارش میدهند که حتی پس از یک خواب کامل شبانه احساس خستگی مداوم دارند. این خستگی میتواند ناتوان کننده باشد و ممکن است با استراحت یا خواب بهبود نیابد.
- کمبود انرژی: خستگی در افسردگی با کمبود انرژی فیزیکی و ذهنی مشخص میشود. افراد ممکن است برای شرکت در فعالیتها مشکل داشته باشند یا ممکن است احساس کنند برای شرکت در سرگرمیها یا تعاملات اجتماعی که قبلاً از آنها لذت میبردند، انگیزه ندارند.
- مشکل در تمرکز: خستگی در طول روز نیز میتواند منجر به مشکل در تمرکز و اختلال در عملکرد شناختی شود. ممکن است تمرکز روی کارها، تصمیم گیری یا حفظ اطلاعات چالش برانگیز باشد که میتواند بیشتر به احساس ناامیدی یا کاهش بهره وری کمک کند.
- علائم جسمی: علاوه بر خستگی روحی و روانی، خستگی در افسردگی ممکن است با علائم فیزیکی مختلفی مانند درد عضلانی، سردرد یا احساس سنگینی در بدن نیز ظاهر شود.
- تأثیر بر فعالیتهای روزانه: خستگی میتواند به طور قابل توجهی توانایی فرد را برای انجام فعالیتهای روزانه از جمله کار، کارهای خانه، مشارکتهای اجتماعی یا مراقبت از خود مختل کند.
ممکن است منجر به کاهش بهره وری، کناره گیری اجتماعی و اختلال کلی در عملکرد شود.
رسیدگی و مدیریت خستگی در طول روز در افسردگی جنبه مهمی از درمان است. اغلب شامل ترکیبی از رویکردهای درمانی، از جمله دارو درمانی، روان درمانی، اصلاح سبک زندگی، و شیوههای خودمراقبتی است.
مشاوره با یک متخصص سلامت روان میتواند استراتژیهای مناسبی برای مدیریت خستگی و افزایش رفاه کلی ارائه دهد.
10. تغییر اشتها
تغییرات اشتها در افسردگی به تغییر در میل فرد به غذا و مصرف آن اشاره دارد.
این تغییرات میتواند به دو صورت اصلی ظاهر شود: افزایش اشتها یا کاهش اشتها. در اینجا چند نکته کلیدی در تغییرات اشتها در افسردگی وجود دارد:
- افزایش اشتها: برخی از افراد مبتلا به خطر ممکن است افزایش یابد، آن را تجربه کنند که باعث ایجاد وضعیتی به نام “افزایش اشتها در افسردگی” یا “افسردگی غیر معمول” میشود.
آنها ممکن است هوس شدیدی برای انواع خاصی از غذاها، به ویژه آنهایی که کربوهیدرات و قند بالایی دارند، داشته باشند. این میتواند باعث افزایش وزن شود.
- کاهش اشتها: از سوی دیگر، خیلی از افراد مبتلا به کاهش خطرات را تجربه میکنند که باعث میشوند به وضعیتی میرسند که به آن «کاهش آسیبها» یا «بی اشتهایی افسردگی» میگویند.
ممکن است به خوردن غذا نیاز داشته باشند و ممکن است در خوردن غذا مشکل داشته باشند. این میتواند باعث کاهش وزن شود.
- غذا خوردن احساسی: برخی از موارد ممکن است از غذا به عنوان راهی برای کنار آمدن با پریشانی عاطفی خود استفاده کنند که باعث خوردن بیش از حد (معمولاً غذاهای ناسالم) یا ازدستدادن کنترل بر عادات غذایی میشود.
- تأثیر بر تغذیه: تغییرات ناشی از آن میتواند تأثیری بر تغذیه و سلامت کلی فرد داشته باشد.
- موضوع با خلق و خو: تغییرات ناشی از تغییرات خلق و خوی ارتباط نزدیکی دارد. غم، ناامیدی یا احساس میکند میتواند بر میزان میل به خورد و خوارک شما تأثیر بگذارد یا غذا را کمتر جذاب کند.
برعکس، پرخوری یا افراط در غذاهای راحت ممکن است به عنوان مکانیزم برای جلوگیری از کاهش ناراحتی عاطفی استفاده شود.
علائم خفیف افسردگی” در مقایسه با انواع شدیدتر افسردگی، شدت نسبتاً کمتری دارند.
در حالی که افسردگی در طیفی از خفیف تا شدید وجود دارد، افرادی که علائم خفیف را تجربه میکنند ممکن است هنوز تحت تأثیر تغییرات عاطفی و شناختی قرار بگیرند که بر عملکرد و رفاه روزانه آنها تأثیر میگذارد.
توجه به این نکته مهم است که تأثیر این علائم خفیف میتواند از فردی به فرد دیگر متفاوت باشد.
اگرچه ممکن است معیارهای تشخیص رسمی اختلال افسردگی اساسی را نداشته باشند، اما همچنان میتوانند به طور قابل توجهی بر کیفیت زندگی، روابط و رفاه کلی فرد تأثیر بگذارند.
جستجوی حمایت برای هر کسی که علائم افسردگی را تجربه میکند، صرف نظر از شدت آن، بسیار مهم است.
مشاوره با یک متخصص سلامت روان، مانند یک درمانگر یا روانپزشک، میتواند راهنماییهایی را در مورد استراتژیهای مقابله، شیوههای خودمراقبتی و گزینههای درمانی بالقوه متناسب با نیازهای خاص فرد ارائه دهد.